جدول جو
جدول جو

معنی شارستان رویین - جستجوی لغت در جدول جو

شارستان رویین
(رَنِ)
بیکند. بیکند را در قدیم شارستان رویین میخواندند از استواری بسیار. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 248). رجوع به بیکند و تاریخ بخارا ص 22 شود
لغت نامه دهخدا
شارستان رویین
(رَ نِ)
نام شهری افسانه ای آن را مدینه الصفر خوانند. صاحب مجمل التواریخ درباره این شهر موهوم آرد: ’جماعتی گویند اسکندر کرده است اما در سیر آن است که سلیمان علیه السلام کرده است، و در روزگار عبدالملک مروان، ظاهر گشت و سبب آن بود که چون عبدالملک بخلافت بنشست در خزینه کتابی یافت حکایت آن شهرستان در آنجا نوشته، و عجایت آن حکایت کرده و گفته که در آن جایگه کیمیاست، و خزاین و کتب سلیمان علیه السلام و یکی از فرزندان سلیمان علیه السلام آنجا نهاده است، و در آخر مغرب است، پس عبدالملک مروان را این هوس افتاد. وزیر خویش را با چهار هزار سوارو یکساله برگ راه راست بکرد، و پیش ملک حمیر فرستادکه گفتند که اگر کسی از این شهرستان آگهی دارد الا ملک حمیر نباشد’. (مجمل التواریخ و القصص ص 501)... بعد از آن ملک حمیر گفت ایها الوزیر این ساعت مرا با جماعتی پیران این ولایت با تو بباید آمدن بطلب شهرستان رویین... (مجمل التواریخ ص 507)... و آن کیمیا و بعضی جواهر بدست وزیر به عبدالملک فرستادند، و اصل مال عبدالملک از آن کیمیا بود. (مجمل التواریخ ص 511)
یکی از نامهای شهر بخارا بنا بقول مؤلف تاریخ بخارا مدینه الصفریه یا شارستان رویین بوده است. رجوع به تاریخ بخارا، ص 26 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 75 و 248 شود
لغت نامه دهخدا